خواب نما...!...!
دور باش اما ....نزدیک...من از نزدیک بودن های دور میترسم
نگارش در تاريخ 17 / 6 / 1398برچسب:, توسط آسمونی

 

درها را میبندم..... پنجره هارا هم....

 

عشق سراسیمه دنبال روزنه ایست.... باز میگردم بازگشتت را تماشا میکنم......

لحظه زیباییست..... رفتن از تمام نرفته ها .... تو در کنار ابرها... با منه همیشه خاکی تر از اسمان.....

یاد قایق سهراب لحظه هایم را نوازش میکند...

 

تو برو... هنوز همهمه داغ زمین مرا میطلبد......

 

به یاد اسمان نگهت مینویسم تا ابد تو فقط بمان....

 

 

 

نگارش در تاريخ 21 / 6 / 1390برچسب:, توسط آسمونی

 

سلام بهترین هایی که هرکجای این کره خاکی امده اید و نگاه هایتان را مهمان برگی از کلبه خواب نما... کرده اید...

 

هستم اما کزین خانه باید همی رفت....

 

موندن تو لاکس بلاگ همش زجر بودو دلتنگی حرف هایم.....

وبلاگ نویسی جزئی از زندگی روزمره ام شده که گاهی یکنواختیم را انطور مینوازد که خودم پشیمان میشوم...

 

خواب نما نوشت..: دور نباش .... دور نیستم.... نزدیک باش دور نمیشوم..!!!

خواب نما ناراحت نیست اما من خیلی لاکس بلاگ خیلی نامردی.....

 

البته دیگه من خیلی شورش کردم... جای بدی نیست امکانات خوبیم داره اما نباید

هر 6 ماه یکبار تمام کوکی های وبلاگ ها رو پاک کنه!!!!!

 

منم بد اخلاق میزنم داغونش میکنم

 

خلاصه دیگه..... نقل مکان کردیم یه جایی که امکان فروریختنش خیلی کمتر باشه.........

.

.

.

http://khab-nama.blogfa.com/

 

 

یا علی

 

نگارش در تاريخ 27 / 4 / 1390برچسب:, توسط آسمونی

 

یه سلام آلبالوییی

تو این روزای گرم تابستونی به دوستای پرتغالی

من سرحالِ  سرحالم مثله همیشه .....

امروز چشم هام میدرخشه

پاهام توان دویدن داره  و دست هام به یادت به آسمان قد کشیده

خدا جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون

عاشقــــــــــــــــــــتم

فقط همین چون ازت خیلی دورم دوره دوره دور

و تو همین نزدیکی ها.....

عجیبه خیلی عجیب

اما وقتی تو هستی تنهایی از تقویمم خط میخورد خطی قرمز...

میخواهم پله های به تورسیدن زود تر تمام شود امروز را قدم میزنم شاد فرداهم...

 

نگارش در تاريخ 20 / 4 / 1390برچسب:, توسط آسمونی

این منم یک من ساده کوچک

تنهایی هایم خلوت گه آسمان خیالم است

و حضورت در میان کلماتم روشنی بخش است

آخ که چقدر صدایت قوت روحم شده

و من قدم میگذارم در جهان چشم هایت آری زیباست بسیار زیبا

 

به یادگاری عشق تا ابدیت میتوان از تو نوشت

                                                          میتوان با سایه ها رنگ پاشید به دیوار خیال

تو بگو تا کمی آرام شوم

بگو تا ناآرامی امواج وجودم  کمی تصلی بخشی. . . .

 

نگارش در تاريخ 20 / 4 / 1390برچسب:, توسط آسمونی

امشب شبی پر از خستگی های روزبود

و من خسته ی خسته بعد از نوشیدن لیوان آبی خنک  تونستم خودمو جم و جور کنم

آخه 5 صبح تا 10 شب بخدا کم نیست البته بیخیال ما عادت کردیم

شب عجیبی بود عجیب نه بهتره بگیم جالب با دوستی

نه چندان آشنا سکوتم به میانه ی شکستن رفت

وقتی برایش در جواب حرف میزدم سکوتش ناراحت کننده بود. . .

این تقدیم به دوست نه چندان آشنایم برای ....

گاهی چه سخت میشود عبور از دیوار بلند زندگی

همه میگویند دیوار اشتباه نکن این زندگی نیست اصلا زندگی دیوار نیست

حتــــــــــــــــــــــــــی

حتی اگر هم باشد تو عبور کردن را بیاموز

اگر یاد بگیری دیگر فرقی نمیکند در برابرت در باشد یا دیوار فقل باشد یا ....

خب چرا فرق میکنه  اونم تلاشت کم و زیاد میشه

یعنی اگه در باشه تو اروم میری جلو دستگیره رو میگیری و درو باز میکنی...

اما اگه دیوار بود بالا نرو ممکنه بیفتی

به دیوار تنه نزن آوار میشه رو سرت

فقط دیوارو دور بزن!!! آره دورش بزن

مثله آب باش همیشه در حال عبور همیشه جریان داشته باش

اگه به مانع خیلی سنگینی خوردی صبر کن اونقد جمع شو

اونقد راه حل پیدا کن

 اونقد زمین بخور تا یادبگیری چطور باید عبور کنی

 اون موقع یکباره عبور کن و مانع رو باخودت همراه کن هرچقدر هم بزرگ ......

یادت نره قوی تر از تو

     خودتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

در خرابات مغان نور خدا میبینم

این عجب بین که چه نوری ز کجا میبین


 

صفحه قبل 1 صفحه بعد